کاش در خلوتم امشب تو فقط بودی و من - یاد یار



 


کاش در خلوتم امشب تو فقط بودی و من

مثل هر بار

وقتی میفهمی اشتباه کردی

راهی رو که انتخاب کردی اونی نبود که آرزوشو داشتی

انتخابت درست نبود

لحظات اول که با حقیقتی که همیشه ازش فرار میکردی مواجه میشی ، حقیقتی که بالاخره باهات روبرو شد و یقتو گرفت ، لحظات نفس گیریه

میخوای باور نکنی که باید باور کنی که

 تو

بازم

اشتباه کردی

وقتی همه کست غیر خدا میشه ، غربت حقته !

کی میخوای بفهمی لا مفر الا الیه ؟؟؟

دور و برت که خالی و تاریک تاریک میشه همه چیش بد باشه ، خوبیش اینه که تو تاریکی غربتت ، مردمک چشم دلت بزرگتر میشه و خیلی سریعتر از همیشه روزنه نورانی کوچیکی رو پیدا میکنه ..

دلت میخواد به اندازه همون تنهایی و غربت خودت گریه کنی

با کسی حرفاتو بزنی که نگه حرف بزن بگو چی شده ... خودش میفهمه چی شده و حرفت چیه

معلوم نیست چرا ازش خجالت نمیکشی و شرم نمیکنی

و معلوم نیست چرا به رخت نمیکشه و اخم نمیکنه

نمیگه حالا که همه ولت کردن یاد ما کردی؟

گله نمیکنه

شکایت نمیکنه

چرا و برای چی و بیخود کردی بهت نمیگه

فقط نگات میکنه ...

با یه لبخند شیرین

که پذیرفتمت

بمون

پیش خودم بمون

دیگه نرو

بخاطر خودت میگم دیگه نرو

کاشکی جز خدا کسی رو نداشتم ...