بهار 1386 - یاد یار



 


بأی ذنب قتلت

 

 

 
 

 

اینجا مدینه است

 آروم قدم برمیدارم و وارد مسجد النبی میشم

وقت نمازه .. همه میدوند که به نماز برسند

 همهمه و سروصدا و دویدنشون نمیدونم چرا منو اینقدر بیتاب میکنه

 انگار بین اینهمه آدم یه گروهی هستن که میدون .. با همهمه و سر و صدا .. میدون طرف خونه حضرت علی (ع)

 دلم تیر میکشه

 بعضیا تندتر قدم برمیدارن که زودتر برسند

از مناره های مسجد النبی اشهد انّ محمدا رسول الله رو میشنوم

 سر و صدا و همهمه بیشتر شده

 اشهد انّ محمدا رسول الله

 صدای کوبیدن در به گوشم میرسه

 نعره ایی پر از غیض و غضب که ای پسر ابوطالب در را باز کن

 صدای بانویی مظلوم ، عزادار ، داغدار چه کار به ما داری که ما را با مصیبتمان وانمی گذاری؟

جای خالی اشهد انّ علیّا ولی الله رو تو مسجد النبی حس میکنم

مردم صف بستند آماده نمازند

 بوی دود به مشامم میرسه

 صدای کسی که داد میزنه خانه ایی را آتش میزنید که فاطمه در آن است؟

 این صدای زشت سیرت ترین انهاست که میگوید : اگر چه فاطمه باشد ..

مردم تکبیرة الاحرام میگن

 امام جماعت بدون بسم الله الرحمن الرحیم ، به دور از رحمت خدا نمازش رو شروع میکنه

الحمدلله رب العالمین...

صدای بلندش هم نمیتونه صدای سیلی که تو مدینه میپیچه رو محو کنه

دلم آتیش میگیره

ناله ایی بین در و دیوار میشنوم پدر جان ای رسول الله

 تازیانه ایی رو میبینم که به آسمون میره و وقتی فرود میاد کل مدینه تو چشمهام تیره و تار میشه ..

 صدای امام جماعت به گوشم میرسه

 فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم ...

فدمدم علیهم ربهم بذنبهم ...

فدمدم علیهم ربهم بذنبهم ...