قربون نقاره خونه ت - یاد یار
تو صحن آزادی نشستم .. کتاب سبز رنگ زیارت امام رضا رو باز میکنم دنبال امین الله میگردم
بغل دستیم ازم میپرسه : ببخشید شما نمیدونید نقاره خونه رو کی میزنن؟
یه نیگا به ساعت حرم میندازم .. 4 صبحه
- فکر کنم همین وقتا میزنن
زیارتنامه رو ورق میزنم
السلام علیک یا امین الله فی ارضه ...
چند دقیقه که میگذره صدای نقاره خونه همه حواسا رو به خودش جلب میکنه
یه عده سرشون رو بالا میگیرن و به سمت نقاره خونه خیره میشن
یه عده هم به گریه میفتن
...
صدای نقاره خونه هیچ وقت برام عادی و تکراری نمیشه
احساس میکنم همون نفخ در صور اسرافیل هست
همون ابهت و عظمت رو داره
دنیا روزش رو با اجازه سلطان طوس شروع میکنه
صدای نقاره خونه که بلند میشه احساس میکنم خود آقا پرده رو کنار میزنه
از خود ضریح تا انتهای حرم با هیبت و وقار علوی قدم برمیداره
دست رو سر تک تک زائراش میکشه
از دلهای شکسته ایی که دور و بر صحنها منتظر یه نگاهشن دلجویی میکنه
...
اما من هیچ وقت احساس نکردم آقا دست رو سر منم کشیده
به دل منم توجه کرده
صدای نقاره خونه اونقدر بیتابم میکنه که نمیتونم یه جا بشینم
از این صحن به اون صحن
تا خود ضریح میرم و برمیگردم
دلم از اینکه اونقدر نشکسته تا لایق توجه و عنایت آقا بشه شرمنده میشه
احساس میکنم جا موندم
اونقدر از آقا دور شدم که دست دلم به عبای سبز لطف و کرمش هیچ وقت نمیرسه
صداها خاموش میشه
من می مونم و یه دنیا اشک و دلی که از بی لیاقتیش شرمنده س
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند ....