نوشته های قبلی - یاد یار
دل آدم با چیزی که باهاش سروکار داره، رابطه مستقیمی داره
یعنی چی؟ یعنی تا وقتی سروکارت و همه فکر و ذکرت یه چیز بزرگ و وسیع و بینهایت باشه ، دلت هم به همون اندازه وسعت و به قول قرآن انشراح پیدا میکنه
عکسشم صدق میکنه . تا وقتی تمام خواسته هات کوچیک و محدود باشن دلت هم کم میاره ، تنگ و محدود میشه . همون که قرآن گفت ضیقا حرجا
بی نهایت و وسعت چه بخوایم چه نخوایم مربوط به مبدأ و معاد و معنویات هست
تمام مسئولیت دنیا و امور مادی هم رو دوشت باشه بازم وسعتش کم و کوچیکه
از کارای دنیا هم نمیشه دست کشید که والا میخوام یه گوشه عبادت کنم و دلم انشراح پیدا کنه یه وقت خفه نشم !
تنها راه حلش اینه که حواس و عقل خودت رو مشغول دنیا و کارهاش کنی اما قلب و تفکرت رو بذاری تو همون عالم بی آلایش معنوی بمونه
دل حکم یه پادشاهی رو داره که هرجا درگیری بشه یکی از زیردستاشو میفرسته برای حل و فصل . خودش اون بالا رو عرش و تختش میشینه و هیبت و ابهت خودشو بخاطر هر چیز و ناچیزی خراب نمیکنه
کاش در خلوتم امشب تو فقط بودی و من
مثل هر بار
وقتی میفهمی اشتباه کردی
راهی رو که انتخاب کردی اونی نبود که آرزوشو داشتی
انتخابت درست نبود
لحظات اول که با حقیقتی که همیشه ازش فرار میکردی مواجه میشی ، حقیقتی که بالاخره باهات روبرو شد و یقتو گرفت ، لحظات نفس گیریه
میخوای باور نکنی که باید باور کنی که
تو
بازم
اشتباه کردی
وقتی همه کست غیر خدا میشه ، غربت حقته !
کی میخوای بفهمی لا مفر الا الیه ؟؟؟
دور و برت که خالی و تاریک تاریک میشه همه چیش بد باشه ، خوبیش اینه که تو تاریکی غربتت ، مردمک چشم دلت بزرگتر میشه و خیلی سریعتر از همیشه روزنه نورانی کوچیکی رو پیدا میکنه ..
دلت میخواد به اندازه همون تنهایی و غربت خودت گریه کنی
با کسی حرفاتو بزنی که نگه حرف بزن بگو چی شده ... خودش میفهمه چی شده و حرفت چیه
معلوم نیست چرا ازش خجالت نمیکشی و شرم نمیکنی
و معلوم نیست چرا به رخت نمیکشه و اخم نمیکنه
نمیگه حالا که همه ولت کردن یاد ما کردی؟
گله نمیکنه
شکایت نمیکنه
چرا و برای چی و بیخود کردی بهت نمیگه
فقط نگات میکنه ...
با یه لبخند شیرین
که پذیرفتمت
بمون
پیش خودم بمون
دیگه نرو
بخاطر خودت میگم دیگه نرو
کاشکی جز خدا کسی رو نداشتم ...
خر اب
لابد پیش اومده یه بچه ایی رو ببینی که کلی ساعت نشسته زحمت کشیده یه چیزی درست کرده بعد مثلا میخواد یه چیزی رو برداره قشنگ خم میشه رو همون چیزی که ساخته میزنه به طور کلی خرابش میکنه .
خب آدم خنده ش میگیره بچه هم خنده بزرگتر رو ببینه فکر میکنه قشنگی کل کارش به این بود که زد خراب کرد زحمتاشو . دفه های بعدی خیلی احمقانه خراب میکنه . حالا یا اثر همون خنده س یا بچه س دیگه نمیدونه داره چیکار میکنه
ولی یه وقتا اون خراب کردن اینقدر اعصابتو خورد میکنه که دوست داری بچه رو کتک بزنی مثل اینکه بچه برای امتحان نهائی درس بخونه چند روز زحمت بکشه روز امتحان با دوستاش تو حیاط اینقدر بگه بخنده وقت نکنه امتحان بده !! خب دوست داری دارش بزنی دیگه
اینهمه یا رب یا رب بگی دعای عرفه بخونی گریه کنی آخرش با یه غلطی همشو نابود و خراب کنی ! کأن لم یکن شیئا مذکورا ! انگار نه انگار کاری کردی
خفه کننده نیست؟!
عرفه
اگر کسی بتواند در روز عرفه خود را به عرفات یا کربلا برساند ، بهترین مکانها را برای دعا انتخاب کرده است
و گویا این روز مختص به دعاست . بنابراین لازم است مراقب با تمام توان ، خود را برای این روز بزرگ آماده نموده و مهمترین کار در این جهت ، بدست آوردن شرایط استجابت دعاست
اهمیت دعا در این روز به اندازه ای است که روزه ی این روز را برای کسی که روزه باعث ضعف او هنگام دعا میشود ممنوع کرده اند . با اینکه در روایات صحیحه آمده است که روزه ی آن کفاره ی نود سال میباشد ...
المراقبات ملکی تبریزی
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
هر آدمی تو هر مقطع از زندگیش دوری و فراق و -به قول اهل ادب- هجران رو تجربه میکنه . گاهی فراق موقتیه و گاهی دائمی حالا دوری از محبوب باشه یا خونواده یا .. هر کدومش به یه نسبتی تلخه . آدم می مونه کدومش تخلتره و بخاطر رسیدن به کدوم یکی از اون یکی بگذره....
گاهی هم هجران فوق لیسانس و فوق دکتراست . همون مدل هجرانهایی که تو اشعار حافظ و عرفا حرفشون زده شده و ما کاملا متوجهش نمیشیم هر چی هم برامون شرحش بدن چون درکش نکردیم متوجه نمیشیم
اما
کسی که از بچگی حداقل سالی ده روز گوشش به شنیدن روضه امام حسین عادت کرده،کربلا رفته یا نرفته،ته دلش تلخی دوری از ضریح امام حسین رو حس میکنه . درسته که حضرت محصور به ضریح و حرم و گنبد و بارگاه نیست . درسته که ما باید تو تک تک لحظات غفلتمون تلخی نبودن و هجران اهل بیت رو حس کنیم ولی یکی مثل من که معرفتش زیر دیپلمه خب حس و اشتیاق و هجرانش هم زیر دیپلمه
کربلا نرفتم ! اونقدر برام باور نکردنیه که فکر نمیکنم روزی قسمتم بشه برم ! یه رؤیاست . یه رؤیایی که حتی به خوابم هم نمیاد . شکسته نفسی هم نمیکنم چون دیگه پیش کسی که همه چی آدمو مو به مو میدونه شکسته نفسی معنی نداره . لایق کربلا رفتن نیستم . بی تعارف بی تعارف..
ولی حداقل سالی ده روز واقعه کربلا رو تو دلم صحنه به صحنه دیدم . حداقل سالی یه ماه محرم حرف اول زندگیم حسین بوده و هست . نه که بخوام بگم طلبکارم و به این دلیل حق دارم برم کربلا و بخوام در محضر اربابم صدامو بلند کنم که پس چرا نمیطلبید و ... نه ! زبونم لال
فقط لطف خودشون بود از بین ایییییییینهمه خلایق بشم شیعه یا درست ترش بشم محب اهل بیت . اسم امام حسین به گوشم بخوره . یه قطره اشکی از چشام بخاطر اون امتحان عظیم کربلا جاری بشه . یعنی یه ذره محبتی هم تو دل من پیدا میشه . پس حق دارم دلتنگی کنم
چیزی که تو شخصیت امام حسین هم عجیبه هم مظلومیت بیشتری داره اینه که محبوب بود .امام علی مخالف کینه ایی داشتن. امام حسن مخالف و دشمن داشتن. بودن کسایی که از ته دل متنفر بودن از ایشون . ولی هیچکس از امام حسین بدش نمیومد . یه چشمه ایی که جز برکت و خوبی و مهربونی چیزی حواله مردم نکرد . همه امام حسین رو دوست داشتن بس که رحمه للعالمین بودن . شنیدیم از بعضی مداحا که حتی اونی که انگشت حضرت رو برید تا انگشتر رو ببره لطف حضرت بود که نخواست این بیاد و دست خالی از پیش حسین بره ..
حرفم اینه که هر کی مختصر چیزی درباره امام حسین بدونه عاشقش میشه . هر عاشقی میل داره به دیدن معشوق . خودشو اگه نتونه ببینه،عشقش به اینه که هر چیزی متعلق به اون باشه رو ببینه . گنبدش ، صحن و سراش ، ضریحش ، خاکی که روش راه رفت ، حتی ضریح اونایی که معشوقش رو دیدن کنارش جنگیدن در راهش شهید شدن هم براش مقدس میشه و دوست داشتنی
فعلا دلمون به سر گذاشتن روی مهری خوشه که از خاکیه که روزی روزگاری امام حسین روش پا گذاشته و آخرین نفسها رو روی اون خاک زده ...
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد