• وبلاگ : ياد يار
  • يادداشت : فراق يار نه آن ميكند كه بتوان گفت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عزيز وخداقوت

    مطالب جالبي داري ،تعارف نمي کنم

    منهم يک سلسله مطالبي راشروع کردم وکليد بحث

    هم زده شده براي پربارترشدن اين سلسله مطالب

    مي خواهم نظر شماراهم بدانم

    اگرلطف کنيد ممنون مي شوم

    سلام

    كم پيدا شدين ؟؟؟؟

    انشاءالله در صحت و سلامت باشين.

    ............................................

    کاسه انگور

    از پشت درب بسته کسي آه مي کشد
    يوسف دوباره ناله ز يک چاه مي کشد

    در زير پاي هلهله ها اين صداي کيست؟
    اين پاي کوب و دست فشاني براي کيست؟

    از ظرف آب ريخته بر اين زمين بپرس
    از يک کنيز يا که از آن يا از اين بپرس

    زرد است از چه گندم روي دل رضا؟
    بر باد رفته است چرا حاصل رضا؟

    زلف مجعد پسرش را نگاه کن
    آنگاه ياد يوسف غمگين چاه کن

    اي کاش دست کاسه انگور مي شکست
    تا چهره جواد به زردي نمي نشست

    اي کاش ، زهر ، قاتل و مسموم خويش بود
    اي کاش کشته اثر شوم خويش بود

    ديدند چند طايفه اي از کبوتران
    با بال روي بام کسي سايه گستران

    سلام عليكم

    ممنون از لطف شما

    وبلاگ شما هم مطالب خوبي داره ، انتخاب شما هم .... ، خدا خيرتون بده.

    اگر خدا بخواد داريم ميريم مشهد ، انشاءالله برگشتيم بيشتر از محضر شما استفاده ميكنيم.

    موفق باشيد.

    دخيل

    من زائرم ز عطر حرم بو گرفته ام
    آئينه توأم ز همه رو گرفته ام

    آهوي وحشي ام كه ز وحشت رميده ام
    اكنون دخيل ضامن آهو گرفته ام

    كشتي شكسته ام كه ز فرسنگ آبها
    در ساحل ضريح تو پهلو گرفته ام

    پروانه وار بس كه طواف تو كرده ام
    با شمعداني حرمت خو گرفته ام

    هر بي هنر كه خادم صحنت نمي شود
    بر خدمت تو از مژه جارو گرفته ام
    (رضا جعفري)